بایگانی برچسب‌ها: شیخ بهایی

تولید واژه های ترکیبی از دین و سیستمهای اجتماعی انسان مدار، خودزنی و خود فریبی اجتماعی و خیانت به جامعه است

روند تغییرات اجتماعی در ایران بسیار نگران کننده است. به گونه ای، دایره های متحد المرکزی پیرامون یک اشتباه ساخته شده اند که هر بار در شعاعی بزرگتر و در قالب فرآیندی شوم که گونه ای دگر دیسی از دیکتاتوری و تمامیت خواهی است، تولید می شوند. این موضوع جدا جای نگرانی است. هر بار به امید بهبود در وضعیت اجتماعی حرکتی شکل میگیرد در یک مدار شوم دیگر هدایت می شود و پس از تخلیه پتانسیل انسانی و سرخورده شدن زمینه های پذیرش آزادی و آرامش و نفی دیکتاتوری در اذهان افراد، به نقطه آغاز(تغییر) بر میگردد و دوباره پس از کمی سکون در اثر بر آورده نشدن خواسته انسانی جامعه در مداری با شعاعی بزگتر، مسیر کسالت آور تری پیموده می شود و این روند ادامه دارد.

نقصان در آن نقطه مرکز است، انسانیت نباید حول دین بچرخد. مادامی که این معرفت حاصل نشود خستگی و دور باطل رفتن هم اجتناب ناپذیر است. مادامی که از بند جاذبه فریبکار ایدئولوژی خلاص نشویم چیزی از برای خود نداریم و آرامش و سادگی زندگی را از دست می دهیم. حتی معنویات را هم در چنین مجموعه ای خواهیم باخت و به جای تعالی بخشیدن به روح و روان خود، آن را در سطح خرافه های سود آور(برای صاحبانش) تنزل می بخشیم.

چرا توجیه؟ چرا سکوت؟ رو راستی بهترین گزینه است. در تاریخ معاصر ما همواره سخنوران و به ظاهر اندیشمندانی داشته ایم که سعی در چسباندن دین به سیستم های پیشرفته مدنی و اداره جامعه که مبنای انسانی و عقلانی دارند، داشته اند. افرادی که سعی داشتند تا با ارائه شعارهای دلچسب و فریبنده، استفاده از احساسات مذهبی و تقدس گرایی و علم کردن بحث استقلال فرهنگی از فرهنگ غرب، مدلی ترکیبی از انسانیت و نظارت ایدئولوژیک بر آن ارائه دهند. اما هر بار که چنین تغییر شومی (با حمایت دیکتاتورها در هر زمان) در رگهای این جامعه بیمار تزریق شد، امیدها به مدار شوم بزرگتری نسبت به قبلی هدایت شد و پس از پیمودن راه دشوار و صرف هزینه های سنگین تبدیل به نا امیدی و سرخوردگی شد.

در سالهای اخیر هم شاهد تولد واژه های ترکیبی از دین و سیستمهای اجتماعی انسان مدار و غقل گرا بوده ایم که ادامه همان روند شوم و دور باطل است ( واژه هایی چون دمکراسی دینی، جمهوری اسلامی، مردم سالاری دینی و …). حتی برخی ها در ژستی متفاوت و در جایگاهی مخالف از حکومت سعی در ارائه مدلهایی متعالی تر کردند که چون ریشه در همان تکرار و اصرار دارد نتیجه کار بسی مضحک تر و البته نگران کننده تر شده است. وقتی عبدالکریم ها کفش به دست از دربار سلطان فرار کنند و کاری جز ادامه کار پیشین ( سخن راندن درشت و پر ادعا ولی بی اساس و غیر مستند برای توجیه هدفی از پیش تعیین شده) کاری بلد نباشند، آنگاه مردم سالاری دینی را کمی باد میکنند می شود سکولاریسم سیاسی فرا دینی !

آیا بهتر نیست که چماق دین را از سر قانون برداریم و واژه مشروعیت را به مسجد پس بدهیم و به جای آن قانون مدار شویم؟! چه اصراری است بر این دور باطل؟ آیا زمان آن نرسیده است که بگذاریم تا خرد و انسانیت ( که انتقاد پذیر و تغییر پذیر هستند) داوران و آفرینندگان قانون باشند؟ اینگونه دیگر نیازی نیست که دور خود بچرخیم، نیازی نیست که توجیه و فریب بسازیم، اگر هر جای کار بلنگد با نقد و اصلاح بهتر از پیش خواهیم بود. امید است که نسل جدید اندیشمندان ایران، با بهره گیری از ابزارهای ارتباطی و بی نیازی به اسم و رسم و تمجیدهای درباری دیگر در این چرخه های شوم گرفتار نشوند و آیندگان ما آغاز گر دوره ای جدید و آرام و رو به رشد از حیات اجتماعی ایران باشند.

پ ن 1 : عبدالکریم جان، سکولاریم خودش یعنی» دین در حوزه سیاسی و حکومتی = زرشک» حالا شما بیا راه بزرگترهایت ( میرداماد، شیخ بهایی، علی شریعتی و …) را ادامه بده تا ببینیم به کجا می رسید! البته شما می گویید که صحبتهای فردی چون علی شریعتی را نمی پذیرید، آقای شریعتی هم نوآوریهای شرعی – حکومتی ملایان صفوی را نمی پذیرفتند! ولی هر دو سعی در توجیه دین و انطباق آن با انسانیت و برقراری نظامهای نظارتی ایدئولوژیک بر نحوه اجرا و تولید قوانین داشته اند.

پ ن 2 : بالایی کنایه بود، امیدوارم که چنین نکنید و دست از خود زنی بردارید!