«جنگ تحميلي» ترکيب رايجي است که در ايران به جنگ هشت ساله ايران و عراق گفته ميشود. اطلاق اين عنوان به جنگ، نشاندهنده باور به اين مسئله است که ايران در بهراه افتادن جنگ هيچ نقشي نداشته است و تنها پس از آغاز جنگ، در نقش مدافع از حقوق خود در برابر تجاوز کشور بيگانه ظاهر شده است. باور به اين ادعا در بين اکثر مردم ايران تبديل به امري طبيعي شده است و گويي «جنگ تحميلي» حقيقتي انکار نشدني است. مخصوصا در ميان قشر جوان که روزهاي قبل از جنگ را به خاطر نميآورند اين باور قوت دارد. دليل قوت گرفتن اين باور، علاوه بر تبليغات وسيع حکومت ايران و تکرار عنوان «جنگ تحميلي»، آغاز رسمي جنگ از سوي صدام حسين بود. از طرفي ديگر، انتشار بیانیه ای از طرف سفیر عراق در بیروت در پائیز ۱۳۵۸ در خصوص احیاء حقوق عراق در شط العرب، دستمايهاي براي مظلوم نمايي افرادي قرار گرفت که جنگ را نعمت ميدانستند.
آنچه در اين ميان از چشم بسياري از مردم ايران و مخصوصا نسل جوان پنهان ماند، اقدامات تهديد آميز و اظهارات تحريک کننده آيتالله خميني رهبر انقلاب نوپاي ايران پس از به قدرت رسيدن در ايران و پيش از آغاز جنگ بود. او در جايگاه مرجعيت شيعي، مردم عراق و سربازان عراق را تحريک به شورش بر عليه صدام حسين و رژيم بعث ميکرد که يک اقليت سني محسوب ميشدند. اين سخنان و فتاوي از سوي ايشان، براي صدام حسين زنگ خطري جدي محسوب ميشد. زنگ خطري که نشان دهنده تصميم احتمالي آيتالله خميني به صدور انديشههاي انقلابي مبتني بر تشيع و ولايت فقيه به عراق بود. صدام حسين از تکرارانقلاب ايران در عراق ميهراسيد. اين نگراني تا جايي پيش رفت که عراق رسما اخطار داد که ايران دست از دخالت در امور داخلي عراق بردارد وگرنه او به ايران حمله خواهد کرد.
اما عامل مهمتري که سبب شد شعلههاي جنگ برافروخته شوند، نگراني جامعه جهاني و مخصوصا غرب از انديشههاي فاشيستي حاکم بر سيستم سياسي ايران بود. آيتالله خميني عربستان سعودي را حجاز ميخواند و سياست ايران در قبال اسرائيل کاملا از موضع دوست به دشمن تغيير يافته بود. از طرفي ديگر، تصفيه ارتش ايران و حذف بسياري از نيروهاي توانا و مدير و جايگزين کردن افراد کم تجربه ولي متعهد، سبب شده بود صدام حسين نسبت به بهدست آمدن نتيجه مطلوب از حمله به ايران خوشبين شود.
همه عوامل فوق به يکباره دست به دست هم داد تا غرب از رويارويي دو قدرت بزرگ و جاهطلب در منطقه حمايت کند. اين درست است که صدام حسين در خصوص رد قطعنامه الجزاير وعدم پايبندي به حقوق خود از شط العرب، جاهطلبي کرد، اما اگر انديشههاي فاشيستي حکومت ايران و احساس خطر غرب و صدام حسين از آن انديشهها نبود، احتمال شعلهور شدن جنگ بسيار پايين ميآمد. شايد به جرات بتوان گفت که اگر سربازان و مردم عراق، از سوي آيتالله خميني به شورش عليه صدام حسين تحريک نميشدند و تصفيه ارتش صورت نميگرفت و همچنين مواضع خصمانه عليه جهان عرب و اسرائيل و غرب از سوي جمهوري اسلامي اتخاذ نميشد، هرگز جنگي بين ايران و عراق اتفاق نميآفتاد و شاهد نابود شدن سرمايههاي جاني و مالي مملکت نميبوديم.
بنابراين «تحميلي» خواندن جنگ از سوي عراق و بي تقصير دانستن طرف ايراني در آغاز جنگ، بسيار دور از واقعيت است. تنها مقصر خونهاي ريخته شده جوانان ايراني صدام حسين نيست و آيتالله خميني هم حداقل به اندازه صدام حسين در بروز اين تراژدي جانسوز سهيم است.
22 سپتامبر 2010 at 2:37 ق.ظ.
قالب وبلاگت خیلی زشت شده
22 سپتامبر 2010 at 2:43 ق.ظ.
عوضش ميکنم سياوش جان. اين موقتيه. مرسي از توجهت.
22 سپتامبر 2010 at 3:04 ب.ظ.
دوست بزرگوارم
ببینید که چه مردمان خائن و پستی هستند این کسانی که به زبان مادری من و شما سخن میگویند. روی میرزا آقا خان را سفید میکنند،
خون بر دل میکنند این بی وطنان، چه پست که خون هم میهن خود را میآشامند، این خیانت از یاد من پاک نخواهد شد
پر بازدیدترین در یوتیوب ۲۲ سپتامبر
22 سپتامبر 2010 at 3:15 ب.ظ.
معلومه که بود، شک دارین؟! این جنگ لعنتی از جانب دو دیوانه، به مردم بدبخت دو کشور «تحمیل» شد.
23 سپتامبر 2010 at 1:21 ب.ظ.
سلام
حمله صدام به کویت را چجور می توان توجیه کرد؟
گورهای دسته جمعی شیعیان در عراق را چجور؟
دیتاتوری و استبداد مطلق صدام در عراق را چطور؟
صدام با کودتای نظامی و امام با انقلاب مردمی به قدرت رسیدند.
صدام به نکبت کشیده شد ولی راه امام زنده و حیات بخش است.
مقایسه صدام با امام کاری بس سخیف است.
این صدام بود که به ایران حمله کرد و جنگ را به هر دو ملت تحمیل کرد. اما چاره ای جز دفاع نداشت.
لطفا تاریخ را دقیق تر مطالعه کنید!
اامریکا و اسرائیل دائما گروه های مخالف ایران را حمایت می کنند با زبان و پول و امکانات
آیا باید به این کشورها حمله کنیم!!!!
23 سپتامبر 2010 at 2:26 ب.ظ.
چه ربطي دارد عزيز؟
مگر اينجا کسي مدافع صدام شده است؟ صدام هم خونخواري بود چون خميني. اما دقيقا با استناد به تاريخ، اين خميني (در درجه اول) و بعد صدام بودند که باعث آغاز جنگ شدند. جنگ به هر حال به ملت ها تحميل ميشود. بنابراين تحميلي خواندن جنگ در قبال ملت ها بديهي است. در گفتمان رايج در ايران، تحميلي به اين معني است که دولت ايران در آغاز جنگ هيچ نقشي نداشت و فقط دولت عراق نقش داشته است. در حالي که با استناد به تاريخ، نقش خميني بسيار پررنگ و تاثيرگزار بوده و او نيز همراه صدام حسين مسبب آغاز جنگ بود.
يعني هرگز نميتوان جنگ را فقط تحميلي از سوي حکوومت عراق به حکومت ايران دانست. دلايلي هم که خميني را تاثيرگزار نشان مي دهد در متن امده است. لطفا کلي گويي نکنيد!
24 سپتامبر 2010 at 2:17 ق.ظ.
جنگ ایران و عراق تحمیلی بود اما نه از جانب خمینی یا صدام! به روی کار آوردن حکومت فاشیستی ملاها و بعد از اون به راه انداختن بزرگترین جنگ در منطقه اونم بین دو کشوری که پتانسیل قدرتمند شدن رو داشتن و حالا هر دو از رهبران احمق و بی محابا برخوردار بودند، بهترین فرصت برای غرب بود که با یک تیر نه دو بلکه چندین نشان را هدف بگیرند که بیشتر اونها صد البته منافع اقتصادی بود. یکیم شاید دایی جان ناپلئونی به نظر برسه اما به نظر من یک واقعیت انکار ناپذیره که درگیری و ناآرامی در منطقه خاورمیانه به نفع غرب و حتی اسرائیل بوده و هست. بالاخره برای بدبخت کردن ایران فقط انقلاب کافی نبود. این سناریو به شکل مشابه در مورد خمینی و صدام هم صدق میکنه، برای اونها هرج و مرج داخلی برای محکم کردن پایه های قدرتشون و ایجاد رعب و وحشت در مردمی که روزبه روز فقیرتر و بیشتر درگیر نان شب می شوند، و قداره کشی جلوی اربابانی که اونها رو سر کار آوردن تا بگن برای امتیازگیری بیشتر.
سیاست دنیا تابلوتر از اونی شده که دیگه بخواد قابل نقد و ریشه یابی باشه، اینکه هر روز چند ده نفر در عراق کشته میشن یا آمریکا و متحدانش چند سالیه که از نزدیک از پس چند تا نظامی دمپایی پوش برنیومدند، رسیدن به جواب رو راحتتر میکنه!
24 سپتامبر 2010 at 3:01 ق.ظ.
ممنون از جواب شما گرامي. راستش در نگاهي که منظور از تحميل، تحميل به ملت ها باشد که همواره جنگ بر ملت ها تحميل مي شود. اما در گفتمان رايج در ايران، منظور از جنگ تحميلي، مقصر بودن تمام و کمال عراق و بي تقصير بودن تمام و کمال ايران در آغاز جنگ است. يعني اينکه صدام يک دفعه به سرش زد که ايران را تسخير کند!