بایگانی ماهانه: دسامبر 2009

تحلیل كامل محرم امسال و راهكارهای مرتبط با آن در جهت نیل به آزادی و دمكراسی

قبل از هر چیز طرح این پرسش برای هر شخصی مفید است : آیا صحیح است كه شتابزده و تحلیل نشده عمل كرد ؟

اما موضوع محرم :
در این رابطه ابتدا جریان موجود بررسی میشود و سپس در مورد ناكارآمدی و حتی زیان آن بحث میشود و سپس راهكارهای پیشنهادی جایگزین ارائه میشود.

وضعیت فعلی :
این روزها از این سو و آن سو صحبتهای زیادی به گوش میرسد كه بیان كننده اظهار علاقه قشر وسیعی از جامعه به حضور در مجالس عزاداری تاسوعا و عاشورا است. اما نه برای عزاداری و بلكه با هدف استفاده از احساسات مذهبی مردمی كه در اثر نوشیدن معجون مذهب سالهاست كه خوابیده اند در جهت تغییر نظامی كه پایه و اساس حكومتش همین مذهب و همین مراسم عزاداری است!
اما چرا گفتم شتابزدگی؟ به این دلیل كه با توجه به نیاز آزادی خواهان به تداوم عملی و فیزیكی جنبش علیه نظام حاكم از یك سو و احتمال استفاده حكومت از محرم و عزاداری در جهت تحریك احساسات مردم برای پیروی از خود و تمدید خواب خرگوشی آنها از سوی دیگر ، لازم است كه آزادی خواهان تدبیری برای تداوم حركت خود در محرم و جلوگیری از سرعت شكنی مراسم عزاداری ارائه گردد. لذا به نظر میرسد با توجه به كوتاهی زمان این تدبیر سریع همان شركت در عزاداری ها و تایید اصل آن و القای این تفكر كه حكومت فعلی از این مجالس جداست و دروغگوست لذا ما با پشتوانه همین آزادیخواهی امام حسین و شباهت رفتار حاكمان به یزید می خواهیم حكومت عدلی جایگزین این یزیدها كنیم و حكومتی علی گونه برپا كنیم.( این دقیقا كاری بود كه روح الله خمینی انجام داد).

چرا راهكار فعلی ناكار آمد است؟
اولا از دیدگاه ایدئولو‍ژیك یك ایراد اساسی به این رویكرد وارد است . در واقع ما با یك فاشیسم روبرو هستیم كه محوریت آن مذهب است یعنی گونه ای فاشیسم ایدئولوژیك یا اعتقادی كه انسانها را به دو دسته خودی و غیر خودی تقسیم میكند . عزاداری از نمادهای تایید شده و یك نشانه بارز این فاشیسم است . همچون آرم نازیها ! و شركت در این مجالس با هدف رد حكومت فعلی همچون زدن آرم نازی ها بر سینه و شعاردادن دادن علیه هیتلر یا بازمانده ای از اوست و به این معنی است كه بنده نازیسم را می پذیرم ولی باید كس دیگری پیشوا باشد چرا كه نازیسم بر قوانین حقوق بشر منطبق است و یا اصلا گور بابای حقوق بشر و نازیسم خوب است اما باید پیشوا عوض شود ! از چنین روشی نمیتوان بهره گرفت چرا كه حتی اگر بتوان مردم را فریفت كه «حكومت از عزاداری جداست » آنگاه باید به شكل مداوم دروغ پردازی كرد تا دروغ اول لو نرود و همه اعتبار از بین نرود و این یعنی تكوین یك ایدئولو‍ژی دروغین دیگر كه ممكن است هزاران بار از ولایت فقیه بد تر باشد كه در نهایت هدف اصلی كه آزادی و دمكراسی است حاصل نمیشود.
دوما سرسپردگی افراد مذهبی ( آنهایی كه با اعتقاد كامل در عزاداری شركت میكنند ) از محدوده تعقل خارج است و آنها دلبسته اسب ابوالفضل و بازگویی حماسه سازی های یاران امام حسین از خودش بگیر تا علی اصغر! هستند . لذا دنباله رو كسی هستند كه آن اشك نجات بخش را از چشمانشان جاری سازد و هرچه بیشتر برایشان لالایی بخواند . یعنی ابزار مذهب به دست شیادان خوش دست تر است تا در دست آزادی خواهان و لذا در این مسابقه بدون شك پیروزی با اربابان مذهب است.

سوما در نهایت آنچه كه به چشم می آید صدای طبل ها و و زنجیرها و سینه زنی و نوحه است و در نهایت آن نوحه خوان خواهد گفت ماشا الله به این عظمت و آنهایی كه به لبهای او چشم دوخته اند هم تكرار خواهند كرد و مهمتر از همه اینكه صداهای دیگر بلافاصبه با عنوان مخالفت با امام حسین در جوی سراسر احساسی و اشك آلود با برخوردی شدید متهم شده و محكوم میشوند .

اما چه استفاده ای میتوان از محرم كرد؟
راهكارهای متفاوتی ممكن است به ذهن برسد . قبل از هرچیز باید راهكارها در راستای رسیدن به هدف باشند. اگر هدف رسیدن به آزادی و دمكراسی باشد . بهترین راهكار پرداختن به عوامل ایجاد خفقان و دیكتاتوری است. بدون شك محور اصلی مذهب است . حال اینكه چه ریشه هایی دارد باید به قادسیه برگشت و خدشه دار شدن هویت ایرانیان را مطالعه كرد.
آسیب های اجتماعی و سلب آرامش موجود در جامعه بیش از هر چیز برآمده از خواب زگدی مردم و تمدید آن در محرم است . باید از همین الان شروع كرد و با نشان دادن غیر مستقیم این ارتباط مردم را متوجه یك حرف تازه كرد.
شركت نكردن در عزاداری و ایجاد اجتماع های دیگر همزمان با آن با این شعار كه ما دغدغه هایی بس بزرگتر داریم و چون حكومت با عزاداری بنا نهاده شده ما در تحكیم این بنا شركت نمیكنیم. اینجاست كه بسیاری از مذهب زدگانی كه خود را بیدار میدانند به پا میخیزند كه حكومت از عزاداری جداست و عدم تایید این ادعا رمز پیروزی است. چرا كه هم عامل اصلی را تایید نكرده ایم و هم مردم را متوجه این حرف تازه كه حكومت از عزاداری جدا نیست كرده ایم.
عنصر ترس هم به نظر میرسد كه فرو ریخته است ، ترس از این نكته كه توده های مذهبی بیشتر هستند و مجوز آسیب رساندن به ما را دارند همچون ترس از سردادن شعار مرگ بر دیكتاتور در روزهای اول بعد از انتخابات است
در نهایت چنین استنتاج می شود كه: نمیشود ازتایید مذهب و عزاداری و شركت در مراسم آن در جهت رسیدن به آزادی استفاده كرد. اما با توجه به وجود زمینه مناسب فرصت خوبی است كه تلنگری بیدارگر بر پیكر خفته جامعه زد.


بالاترين ما افتخار ما

اولين روزهاي بعد از انتخابات وقتي با آب و تاب اخبار رو در بالاترين ميگذاشتيم بعضي از دوستان در تاثير گذاري آن در جامعه ترديد داشتند كه به دليل خود كم بيني ناشي از محدوديت طبيعي است . اما امروز ميبينم كه بالاترين خاري بس عظيم در چشم هيولا هاي آدم كش شده است چنان كه لبخند بر لبان اميدوار و خسته مي نشاند. دست مريزاد بالاترين ! شايد به جرات بتونم بگم كه كاربرهاي بالاترين از اولين پايه گذاران بيان عمومي آزادي خواهي در سطح جامعه و شكستن تابو ها و كليشه ها هستند. بعد از كوشش روشنفكران و انديشمنداني كه تابوها را در سطوح خاص جامعه شكستند ، بالاترين بهترين پايگاه عمومي آزادي خواهي شد. روند رشد تابو شكني در سطح عام جامعه به نوبه خود ديدني است و البته دست و پا زدن بي فايده سفسطه گران ديدني تر است. من به نوبه خود به عنوان كاربري نه چندان فعال از عضويت در جمع بالاترينيها خوشحالم و افتخار ميكنم و به عنوان يك عضو فعال در نوشتار از طرف وبلاگ نويسان و وبلاگستان به مجموعه بالاترين تبريك ميگم . اميدوارم مديران و كاربران در جهت هرچه بهتر شدن اين سايت تا حد توان كمك كنند .
بالاترين و كاربرانش را با تمام توان تشويق ميكنيم و از آنها محافظت ميكنيم . زنده باد آزادي !


ولايت فقيه ، وقيح تر از ازدواج با خداوند!

اگر روزگاري در يونان گيل گمش دل از آفروديت يا همان ونوس ميبرد و خدا ها و الهه ها با آدميان آميزش ميكردند ، امروز ولايت فقيه خون خدا را مكيده و آن را به بدترين شكل هضم شده اش بر سر و روي مردم تف ميكند. و بوي گند تقليد جامعه را به قهقراي سكون برده است. اين همان نسب خداوندي است كه براي نادانان شايستگي حكومت خويشاوندان خدا را در پي دارد. اينجا نبض ماجراست ، اين چركابه و تعفن اين همه غم و سياه بازي ها از همين دالان كثيف بر مي خيزد و حتي كمي لبخند را هم بر نمي تابد. مادامي كه براي حسين گريه كنيم و عاشورا زنده باشد ما علاوه بر آن خود زني همواره انديشه خود را نيز خواهيم زد و همواره خود را يا نهايت حكومت را در عوض ناملايمتهاي بر خواسته از آن عفونت مجازات خواهيم كرد. اين خود زني حتي از تقليد هم بد تر است چون به جز تصميم كه از اساسي ترين اركان آدميت مي باشد ركن تكريم را هم در خود ميبلعد . آدمي كرامت دارد و بدا به آن روزي كه آ ن كرامت را عاريه از هر چيزي جز خودش بداند.هر چه سگان نگهبان را بزنيم بي فايده است چون آنها فقط پارس ميكنند . حتي اگر ولي فقيه را هم بزنيم باز چنين است. چه منتظري باشد و چه خامنه اي فرقي ندارد و آنجا آدم به پايان ميرسد و آن هم چه ناگوار.
عجيب است كه با داشتن باوري چنين خطرناك و آن هم با اين ‍ژرفاي مثال زدني اين مردمان آزادي ميخواهند! آزاد شدن از بند چه كسي ميخواهند؟از بند خويش يا آن پاسدار باور بيمارشان؟ اينجا سرزميني است به شدت دوگانه و بيمار كه مردمش دم از فكر ميزنند و از پارچه ها و بارگاهها و سنگ و چوب هم همانطور. چنين بيمارعجيبي هرگز تاب آن آزادي آرام را ندارد و همواره خود را خراب ميكند. مگر آنكه تير را در وسط خال نهاد همان خال سياه متعفن و پيدا كه چنان پيداست كه گويي داغ ننگي بر پيشاني يك فرهنگ بدلي است . و ياد آور فجعه ايست كه از قادسيه آغاز شد و در صفويه نيرو گرفت و اكنون خون مي مكد. اگر ما ندانيم بيماريمان از چيست تكاپوي درمان چون دويدن با شعله هاي آتش بر تن و جامه و جان است.