تا حالا چقدر به جملاتي كه در عرف استفاده ميشوند فكر كرده ايم؟ چقدر به عباراتي كه اهسته و پيوسته در نا خود آگاهمان در عميقترين لايه هاي ذهنمان نفوذ مي كنند توجه مي كنيم ؟ مثلا همين در خواست از خداوند براي عجله كردن در ظهور امام زمان (اَللهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج ) !
اصولا اگر هر امري توسط » خداوند كامل» در جاي خود مقرر شده است چگونه ما كه «ناقص» هستيم از او در خواست تغيير در امور ميكنيم؟ و البته به جز اين مورد بازهم جاي اشكال دارد كه از خداوند درخواست ميكنيم كار ناپسندي انجام دهد ، يعني عجله كند ؟از طرفي هم عجله كردن را به شيطان كه نقطه مقابل خداوند است نسبت مي دهيم .
البته اين كه ماجرا به دكان ملايان بر ميگردد مورد اين بحث نيست ، چون ميدانيم كه ايرانيان و جهودان از دير زمان در انتظار منجي بودند و اين مفهوم را با اسلام در هم آميختند و فرقه ها ساختند و خونها ريختند . ( نقل خلاصه از كتاب مهدي گري ، شيعه گري ، بهايي گري از احمد كسروي )
شكي نيست كه اين جهل و نا اگاهي عمومي است كه چنين مفاهيمي آفريده و نه ملايان كه با زيركي از آن بهره مي برند. جاي تاسف داد كه هنوز هم چندان پيشرفتي در سطح عمومي ايجاد نشده است و مردم هر روز هزاران بار از خدايشان عمل شيطاني مي خواهند!