مهندس موسوی عزیز، طبق معمول به شما خسته نباشید میگویم. اگر به خود جسارت نوشتن میدهم به خاطر این عبارت از خود شما است :
«طبیعی است که متن پیشنهادی نتواند پاسخگوی همه سلیقه ها و مطالبات باشد. دلگرمی این همراه کوچک برای این معضل، راه حلی بود که تعدادی از رای دهندگان در آستانه انتخابات سال گذشته پیدا کردند. در زنجیره سبز میدان تجریش تا میدان راه آهن بودند کسانی که می گفتند میان بد و بدتر، بد را انتخاب می کنند و این انتخاب پیوستگی آن زنجیره محکم بهیاد ماندنی را ممکن ساخت. اصلاح واقعی از همین تمیز و مسئولیت پذیری برای انتخاب این و یا آن شروع می شود.این متن قدم اولین است و جنبش سبز در سیر تکاملی خود انشاءالله متن کاملتر و زیباتری خواهد آفرید.»
و دلیل دیگرش آن است که هنوز خود را از بدنه جنبش سبز میدانم.
من متن بیانیه شما را خواندم. بیانیه ای که گاه من را امیدوار میکرد و گاه میترساند. البته در کمیت بیشتر امیدوار شدم تا اینکه بترسم یعنی تعداد موارد امیدوار کننده بیشتر از بیم دهندهها بود. با این حال، در چند جا ترسی عمیق مرا فراگرفت. ترسی که عمقش از امیدهایی که گفتم بیشتر بود. مهندس موسوی عزیز، انگار صد تا هزارتومانی پاداش دادید و سه تا پنجاههزار تومانی ما را تنبیه کردید.
این ترس من برای فردای ایران است. همانطور که از قالب کلی بیانیه شما بر میآید شما نیز نگران میهن هستید. از آنجایی که در این زمینه کاملا با شما همراهم، به عنوان کسی که در زنجیره انسانی راهآهن تا تجریش و در حضور 25 خرداد و 30 خرداد 88 عضو کوچکی از دریای خروشان آزادی خواهی بوده ام، بنا بر وظیفه ای که احساس میکنم مواردی را که به نظرم باید به آنها پرداخت، بیان میکنم.
قبل از هرچیز شما را از بابت نگاشتن این جملات تاریخی تحسین میکنم:
«جنبش سبز را نه می توان یک حزب متمرکز دانست و نه مجموعه ای از افراد سازمان نایافته و بی هدف. مرور تجربه تاریخی مردم ایران نشان می دهد که آنها همواره و در بزنگاههای تاریخی، هوشیاری، توانایی و درک والای خویش را به منصه ظهور رسانده اند و با تکیه بر قوای خلاقه خویش، راه را برای دستیابی به اهداف خود هموار ساخته اند.»
«رای و خواست مردم منشا مشروعیت قدرت سیاسی است و جنبش سبز اعمال هر گونه صلاحیت خودسرانه و گزینشی تحت عنوان نظارت استصوابی را مغایر با قانون اساسی، حق تعیین سرنوشت مردم وحقوق بنیادین آنها دانسته و با آن مبارزه میکند.»
«دستیابی به اهدافی چون آزادی و عدالت تنها بر پایه توجه به منافع ملی و حفظ استقلال میسر است. جنبش سبز با آگاهی از این امر، نسبت به هر اقدامی که برخلاف منافع ملی و ناقض اصل استقلال باشد مبارزه می کند و این مسئله را در زمره موازین محوری خویش می داند.»
«قوانین کشوری و از جمله قانون اساسی متونی همیشگی و تغییر ناپذیر نیستند. هر ملتی این حق را داراست که با تصحیح سیر حرکتی خویش، به اصلاح در قوانین جاری اقدام کند. اما باید توجه داشت که تنها تغییر و اصلاحی در قانون اساسی مورد پذیرش است که در فرایند مذاکره و گفتگوی اجتماعی و با مشارکت همه اقشار و گروههای اجتماعی و با پرهیز از تصلب و انحصارگرایی و زورگویی صورت پذیرد»
» آزادی زندانیان سیاسی، رفع محدودیت های غیر قانونی و نگاه امنیتی علیه فعالیت احزاب و گروهها و جنبش های اجتماعی چون جنبش زنان، جنبش دانشجویی، جنبش های کارگری، جنبش های اجتماعی و امثال آن، و همچنین محاکمه عادلانه آمران و عاملان تقلب در انتخابات، شکنجه و کشتن معترضان به نتیجه انتخابات، و افشاء و محاکمه نظریه پردازان و حامیان خشونت در لایه های مختلف حکومت از راهکارهای روشنی است که در این زمینه باید مورد توجه قرار گیرد.»
و اما چرا ترسیدم ؟ شما بیان فرمودید که جنبش سبز ساختاری فراحزبی دارد. این بسیار پسندیده است. چرا که یک حرکت ملی نمیتواند غیر از این باشد. اما چگونه شد که با وجود این، برخی گرایشات شخصی و شاید حزبی خود را از زبان جنبش بیان فرمودید؟ من شما را مردی درستکار میدانم. از این روی، گمان نمیبرم که این موارد نفوذ حزبی افراد نزدیک به شما باشد. پس از دریچهای که منظرش تماما خیرخواهی برای ایران است مینگرم. مثلا در اینجا آمده است:
جنبش سبز با پذیرش تکثر درون جنبش بر استمرار حضور دین رحمانی سرشار از رحمت، شفقت، معنویت، اخلاق و تکریم انسان تاکید دارد و راه تقویت ارزش های دینی در جامعه را تحکیم وجه اخلاقی و رحمانی دین مبین اسلام و نظام جمهوری اسلامی ایران می داند.
من فکر نمیکنم نگاشتن این مورد فقط از سر مصلحت بوده باشد. یعنی برای همراه کردن برادران معتقد به دین حکومتی! چه اگر چنین باشد آن درستکاری که عرض کردم خدشه دار میشود. اما از طرفی بسیارند کسانی که بر این عقیده هستند که دین باید از نهاد حکومت و قدرت جدا شود و منابع کشور تنها در اختیار منافع ملی باشند. البته توصیف شما از چگونگی نیل به منافع ملی با آنچه که اینجا آوردم هماهنگ است. اما با لزوم پرداختن به دین حکومتی متناقض است. از اینروی به این نتیجه میرسم که این مورد مطلوب شما است. اما چگونه این مطلوبتان را از زبان جنبش بیان کردید؟
مورد دیگر بر سر رهبری شما است. درپایان بیانیه فرمودید : «همراه کوچک جنبش سبز». این جمله از سر تواضع است؟ من شما را رهبر جنبش سبز میدانم. حتی اگر نگوییم رهبر، شما حد اقل سخنگوی جنبش که هستید؟ پس صحبتهای شما به جنبش هویت میبخشد. از آنجایی که فرمودید این یک جنبش ملی است، تقاضا دارم که برای جلوگیری از به انحراف رفتن آن ( در جهت نیل به اهداف ملی) این جایگاه را رسما برای خود قائل شوید. این که بگوییم هر ایرانی یک رهبر، سخن گزافی است. همانطور که خود بیان کردید بی برنامه و نابسامان نباید عمل کرد. هرچند که با نگاشتن این بیانیه موضع خود را در حاشیه عنوان فرمودید، اعلام رسمی آن هم مفید است. اما اگر به هر دلیلی این رهبری را نمیپذیرید، چقدر خوب است که باز هم رسما بیان کنید. این ابهام بسیاری را سردرگم کرده است.
و اما مورد اصلی را با این بند از بیانیه شما آغاز کنم:
«جنبش سبز حرکتی در تداوم تلاش مردم ایران برای دستیابی به آزادی و عدالت اجتماعی و تحقق حاکمیت ملی است که پیش از این در برهه هایی چون انقلاب مشروطیت، جنبش ملی شدن نفت و انقلاب اسلامی خود را جلوه گر ساخته است»
من عمیقا به این گفته باور دارم. جنبش سبز حاصل نیروی ذخیره شده ای است که در اثر فشار از سوی ستمگران و طی سالیان دراز در این مردم ایجاد شده است. در این دیار، هربار که حرکتی اعتراضی شکل گرفت، با ناخالصیهایی آمیخته گردید و به رهایی نینجامید.به گمان من، در این زمان، ناخالصی موجود در جنبش «وابستگی به ایدئولوژی» است. من هرگز انتظار ندارم که شما و یا هر فرد دیگری از عقیده شخصی خود دست برداشته و یا ایدئولوژی مطلوب خود را طرد کند. انتظار این است که از جایگاه سخنگوی جنبش ملی، اهداف ملی بیان شود. ایدئولوژی را چرا وارد این ماجرا کنیم؟ این صحیح است که در این مملکت بسیاری مسلمان هستند، اما مگر امید دادن به آنها و حتی تضمین دادن به آنها که کسی مزاحم دین شما نمیشود حتما باید در قالب یک حکومت دینی باشد؟
هیچ انتظاری نیست که شما عنوان کنید قصد براندازی دارید! این اصلا مطلوب من هم نیست. اما دلیل تکیه بر تداوم راهی که آزمونش را بد داده است چیست؟ نه تنها در ایران، در همه جای دنیا حکومت دین، تبدیل به فاشیسم شده است. مگر ما دغدغه ملی نداریم؟ مگر این جنبش، ملی نیست؟ پس چرا در اولین بند هویت این جنبش، اسلام آمده است؟ یعنی ما برای تقویت یک حکومت دینی تلاش میکنیم؟ یعنی هرکس که معتقد به اسلام حکومتی نیست از جنبش نیست؟ شما فرمودهاید که این بیانیه نمیتواند خواستگاه همه را بیان کند. این بدان معنی است که سعی کرده اید حد تعادل را راعایت کنید. پس بهترین راه تکیه بر مشترکات قطعی و کاملا ملی است. اگر سعی در رعایت تعادل داشته اید، چرا بر لزوم وجود حکومت دینی در جامعه اشاره دارید؟
مهندس موسوی عزیز، تصور کنید که در اعلامیه استقلال آمریکا آمده بود که ما صریحا بر مسیحی بودن و ترویج مسیحیت تاکید داریم! در چنان جامعهای جایی برای رشد دمکراسی و تکثر گرایی بود؟ آیا در یک روند تدریجی به اینجا میرسید که «باراک حسین اوباما» رئیس جمهور ایالات متحده شود؟ همانطور که خود بیان فرمودید حفظ ارزش انسان فارغ از مذهب و نژاد و زبان است. اما آیا یک حکومت دینی قادر به رعایت چنین مهمی هست؟ بازهم عرض میکنم، انتظاری در موردبیان ضدیت با نظام جمهوری اسلامی نیست. اینکه هویت جنبش را اسلامی بدانیم جای انتقاد است. آیا هویت جنبش بیش از هرچیز آزادی خواهی و دمکراسی نیست؟ به وضوح نمیتوان پاسخ گفت. دلیل آن وجود افراد با ایدئولوژی ها و گرایشات سیاسی و جناحی و حتی قومی مختلف در بدنه جنبش است. همه هم هزینه دادهاند. حال اگر بگوییم هویت جنبش اسلامی است، حکم به اخراج بسیاری از اقشار جنبش داده ایم و گذشته از آن، هزینه هایان نیز بر باد رفته است. پس چرا بر مشترکات که منافع ملی است تکیه نکنیم و این موارد را به زمانی که روشن شدنش میسر باشد نسپاریم؟
بسیار پیش آمده که افرادی در تقابل منافع ملی و مطلوب شخصی، منافع ملی را برگزیدهاند و نامشان در تاریخ ماندگار شده است. من همواره به میرحسین موسوی نیز اینچنین نگریسته ام.
دوست داشتن در حال بارگذاری...