تقريبا همه از ماجراي انتشارفايل صوتي منتسب به سردار مشفق با خبر شدهاند. در آن فايل صوتي، شخصي به نام سردار مشفق تحت عنوان يک مامور ارشد امنيتي سخن ميگويد.
آنچه ايشان بازگو کردند، همان صحبتهايي است که در زمان حضور مردم در خيابان از صدا و سيما ميشنيديم با اين تفاوت که ايشان ادعاي وجود مستنداتي ناديده کردند که ما نديدهايم و همچنين چند اسم هم به آن گفته ها اضافه شده است. همه ما از همان روزهاي اول شروع اعتراضات خياباني ميشنيديم که همه چيز از خارج از کشور کنترل و مديريت ميشود و مردم را متصل کردند به سلطنتطلبان، گروه مجاهدين، آمريکاي جهانخوار و ساير موارد. آقاي مشفق قدري پايشان را از آن سناريوي نخنما فراتر نهادند و بازيگران آن را نيز معرفي کردند تا مثلا از نخنما بودن و بي اثر بودن آن فرار کرده باشد و توجهات را به احتمال وجود چنين دسيسههايي جلب کند. در واقع اين فايل صوتي تلاشي است براي مقابله با بي توجهي مردم نسبت به سناريوي نخنماي توطئه.
سردار مشفق در آن فايل صوتي، آقاي موسوي خوئينيها را پدر معنوي و خط دهنده اصلي اصلاحطلبان معرفي کردند که سخت ليبرال بوده و با سرويسهاي اطلاعاتي خارجي مرتبط هستند. موسوي را يک مهمان ناخوانده تحميل شده بر انتخابات ميدانند و خاتمي را قهرمان ترسوي اصلاحطلبان ميدانند که هنوز نسوخته است و براي کسب اعتبار در صحنه بينالملل از او استفاده ميشود. ابطحي يک مامور مستقيم از سرويس امنيتي انگلستان است که خاتمي نيز بازيگر او است. هاشمي رفسنجاني نه اصلاحطلب است و نه اصولگرا، بلکه براي مقابله با قدرت گرفتن احمدينژاد از اصلاحطلبان استفاده ميکند تا بتواند در مقابل خامنهاي بازي کند. هاشمي نيز با سرويسهاي اطلاعاتي خارج از کشور مرتبط است. در واقع به گفته ايشان هرکس که در صحنه سياست ايران حضور دارد جاسوس و خائن است مگر اينکه اصولگرا و احمدينژادي باشد. ايشان همچنين در بخشي از صحبتهايشان از واِه سکولاريسم استفاده کردند و تلاش کردند سطوح بالاي جريان اصلاحات را در انطباق با آن جلوه دهند! حتي براي رفع ابهام از شبهه احتمالي در مورد تاويلهاي مختلف اين واژه، خروج دين از حوزه قانونگذاري را به عنوان تعريف مد نظرسران اصلاحات ارائه کردند.
اگر از تناقضات گفتار ايشان در مورد رهبري “جريان فتنه” و اهداف گردانندگان آن، که گاه ناقض يکديگر هستند بگذريم، گفتار ايشان با احتمال قريب به يقين خلاف واقع است. ايشان ميگويد خاتمي در يک جلسه محرمانه با چند خانم، استناد به قرآن را جايز ندانسته و در حقانيت آن مشکوک است. و جمله را با اين گفته آغاز ميکند که آقاي خاتمي اصلا قرآن را قبول ندارد. همينطور ايشان را پيرو ليبرال دمکراسي غربي ميداند! من همينجا لازم است گريزي بزنم و بگويم : آقاي خاتمي اينهمه کارتان درست بود و ما نميدانستيم؟ چرا زودتر نگفتيد؟. حتما يادمان هست که خاتمي در يک مقايسه بين بد و بدتر، ليبراليسم را با فاشيسم مقايسه کرد و گفت” فاشيسم از ليبراليسم بد تر است”. خاتمي اضافه کرد که ” با فاشيسم نميتوانيم به جنگ ليبراليسم برويم” يعني بهتر است به حربه ديگري متوسل شويم!
براي من جاي تعجب است که سردار مشفق، چنين اشتباهي مرتکب شدند. ايشان مهر تاييدي را که بسياري از اقشار مردم ميخواهند، از يک جايگاه رسمي حکومتي بر اصلاحطلبان زدند! مهر تاييدي که به گمان من جعلي است و اصلاحطلبان اصلا چنان خصوصيتي ندارند. بسيار هم دور از ذهن است که ايشان از تنفر مردم نسبت به حکومت ديني بي خبر باشند. به نظر ميرسد تنها توجيه برآمدن اين سخنان از زبان ايشان، اعتماد زيادشان به قدرت و سرکوب است. البته اطمينان از در دست داشتن مذهب به عنوان افسار خشم مردم نيز همينطور.
آنچه آقاي مشفق در مورد اصلاح طلبان گفت، خلاف آنچيزي است که اصلاح طلبان هستند. فردي را که بري آزادي مي جنگد، از زندان و محاکمه و اعدام چه باک است؟ مگر کم بوده اند در تاريخ؟ چه نيازي است که خود را آنچه نيستيم نشان دهيم؟ آزادي خواهان نيک مي دانند که آزادي با فريب حاصل نمي شود، بلکه با زحمت و صداقت و پايداري چنين مي شود. شکايت اصلاح طلبان از آقاي مشفق، خود گواه بر اين ماجرا است. اگر اصلاحطلبان واقعا به دنبال ليبرال دمکراسي بودند، ميبايست در جهت عادي سازي اين گفتمان در جريانات سياسي کشور تلاش کنند. ميبايست از سکولاريسم و لائيسيته رسما حمايت کنند و با اين جرم به زندان بروند و هزينه دهند. مگر الان به زندان نرفتهاند؟ مگر الان هم جانشان در خطر نيست؟ اتفاقا اگر آزادي خواهي در شکل واقعياش فرياد زده شود، حمايت مردمي چنان بالا ميرود که هزينهها پايينتر ميآيد. حتي اگر هم هزينه ها بالاتر بروند، باز هم طبيعي است و اين ماهيت مبارزه با ديکتاتوري و رسيدن به آزادي است که آزاديخواهان متحمل هزينه هاي سنگين شوند. اگر واقعا محمد خاتمي معتقد به پياده سازي ليبراليسم و مستند نبودن قرآن بود، چرا بايد اين همه هزينه را با خواستگاهي ديگر متحمل شود و گاه و بيگاه بر سکولاريسم و لائيسيته و ليبراليسم بتازند و دم از حکومت ديني بر اساس اسلام رحماني بزنند؟ اين چه استراتژي است که هدفرا قرباني رفتار ميکند؟ اهداف که ديگر نبايد قرباني رفتار شوند!
آقاي مشفق همچنين در بخشي از سخنانشان، از زبان مهدي هشمي چنين آوردند که : اگر پدر من به قدرت برسد ولايت فقيه را حذف مي کند و يا حداقل مصداق آن را تغيير مي دهد. چقدر آقاي هاشمي مرد خوبي است، آقاي مشفق! اگر چنين است من نيز بر ايشان درود مي فرستم. اما به نظر من حداکثر مي توان اين جملات را در حد تغيير مصداق پذيرفت. آقاي هاشمي به شدت دل در گرو نظام و ولايت دارد. تا حد زيادي پوشاندن گذشته او نيز وابسته به سرپا ماندن ساختار قدرت به شکل کنوني است. از سوي ديگر با توجه به اينکه مستندات تنها در حد يک فايل صوتي هستند و قابل ارائه نيستند، منطقي است که گفتار آقاي مشفق طبق روندي که رسانه هاي حکومتي تا کنون دنبال کرده اند، خلاف واقع و تنها تلاشي در جهت گريز از نخنما شدن تئوري توطئه رايج در گفتمانهاي جمهوري اسلامي ارزيابي شود.
اصلاح طلبان براستي اصلاح طلبند و نه ليبرال هستند و نه کمونيست و نه چيز ديگري! آنها براستي مسلمانند و حتي اسلام حکومتي را نيز در قالب خطوط فکري نزديک به انديشه هاي شريعتي توصيه ميکنند. اتفاقا اگر آنچه سردار مشفق مي گويد درست بود، حال ايشان آنجا نبودند و اين فايل صوتي هم به گونه اي ديگر در يک صدا و سيماي ملي پخش مي شد. اي کاش که آنچه سردار مشفق روايت کرد واقعيت مي داشت.
دوست داشتن در حال بارگذاری...