امروز در حين وبگردي به سايت «ديگ» که از بزرگترين شبکه هاي اجتماعي غرب است رسيدم. با نگاهي به اخبار پر طرفدار در آنجا که توسط کاربرانش به اشتراک گذاشته شده است متوجه تفاوت بزرگي در سلايق افراد جوامع فربي با خودمان شدم. مثلا لينکهاي مربوط به تغييرات کوچک و عوامل مرتبط با زندگي روزمره در انجا بسيار پرطرفدار است. بخش سرگرمي هم همينطور! اما در جامعه ما اکثر توجهات به جريانات سياسي و معضلات اجتماعي است. به نظر ميرسد که دليل اين اختلاف سليقه تفاوت در دغدغههاي اجتماعي باشد. در واقع در آنجا بسياري از معضلات و ناهنجاري هاي اجتماعي که ما به آن دچار هستيم وجود ندارد. براي همين است که زندگي آرامتر و توام با لذتي را تجربه ميکنند.
آنها مشکل حجاب ندارند، با حکومت ديني درگير نيستند، از نعمت دمکراسي بهرهمند هستند. نيازي نيست که همه آنها سياستمدار باشند؛ نيازي نيست که همه آنها فيلسوف شوند و نيازي نيست که همه انها نويسنده شوند. در اينجا بياعتمادي باعث شده است که همه سياستمدار شوند، همه فيلسوف شوند و همه جامعه شناس! البته در اينجا هم هستند کساني که چندان به اين موارد اهميتي نميدهند و روزمرگي همه چيز آنها شده است، اما اين روزمرگي يک جريان مثبت نيست. در واقع در اينجا روزمرگي از سر ناچاري است! يعني افرادي که به آن دچارند يا از نظر فکري توانايي پرداختن به مسائل را ندارند و يا فقر و هزينه هاي زندگي اين مجال را به آنها نميدهد. اگر اين موارد نبود، آنها هم به سايرين ميپيوستند و سياستمدار و فيلسوف و جامعه شناس ميشدند. اما در آنجا مورد توجه قرار گرفتن مسائل عادي زندگي و به دنبال بهتر کردن يک روز از زندگي نسبت به روزهاي قبل، حاصل فراغت ذهن از دغدغههاي عظيم اجتماعي است که ما در اينجا به آنها دچاريم. در آنجا جامعه شناسها مراقب جامعه هستند و سياستمدارها نيز به امور سياسست ميپردازند. مردم نيز در لواي قانون دمکرات ميتوانند به اين سيستمم هماهنگ اعتماد کرده و به زندگي و خواسته هايشان رسيدگي کنند.
البته اين موضوع سبب ميشود که توانايي تحليل و بررسي موارد سياسي-اجتماعي در سطح ميانگين، در جامعه ما نسبت به غرب بالاتر برود. اين بالا رفتن به خودي خود و در قالب يک آگاهي حسن به شمار ميآيد. اما مانند اين است که بگوييم همه آدمهاي يک شهر آرايشگراني ماهر هستند! طبيعي است که نيازي نيست همه آرايشگر شوند. از طرفي ديگر، دخالت همه افراد در امور سياست و رواج بياعتمادي به همراه در هم آميختگي حوزه کارکردي دين و سياست، سبب شده است که سياستمداران ما در سطح بالا بسيار ضعيفتر از سياستمداران جوامع غربي باشند. سياستمداران ما در نهايت اندکي از سطح ميانگين بالاتر هستند. به همين دليل است که اصلي ترين ابزار موفقيت آنها به جاي دانش سياسي، عوامفريبي است. در حوزه جامعه شناسي هم تقريبا همين مشکل وجود دارد.
شايد به همين دليل است که ما در نگاه اول به سايت «ديگ» به آنها ميخنديم که چه چيزهاي سطح پاييني اين همه طرفدار دارد! اما اگر کمي در اين خنده حق به جانب خود بيشتر دقت کنيم، ممکن است به اين نتيجه برسيم که زندگي يعني آرامش، يعني بهتر شدن اروزهاي عمر ما نسبت به ديروزها و يعني لذت بردن تا خد نهايت از ورود يک تکنولوژي جديد در صنعت موبايل!
البته در اين ميان افرادي هم هستند که دغدغه رسيدن به آن شرايط را دارند. يعني امروز را بر خود تلخ مي کنند تا جامعه متوجه خنده تلخ خود شود! به هرحال امروز مسبب بخش بزرگي از نابساماني و بينظمي جامعه ما حکومت است. هرچند که تنها مشکل حکومت نيست، اما مانع بزرگي است در راه بهتر شدن اوضاع. افرادي که با اين دغدغه تلاش ميکنند، تلاششان واقعا قابل ستايش است. شايد تنها اميد براي تغيير و بهبودي، زودتر از طي شدن روند طولاني و طبيعي آن، همين افراد باشند.