نمایشگاه کتاب و جای خالی «کسروی» ها

افتخار دمکراسی فرانسه این است که افرادی مثل سارتر بتوانند آزادانه حکومت را نقد کنند و بنیان های آن را زیر سوال ببرند. دوگل (1968)

این جمله را دوگل رئیس جمهور وقت فرانسه در پاسخ به سیاستمدارانی آورد که به او پیشنهاد سرکوب و قتل افرادی چون سارتر را میدادند تا مانع  از آگاهی بخشی به قشر عام و انقلابیون شوند. این جمله نیز از دوگل مشهور است که در پاسخ گفت «ولتر را که زندانی نمیکنند، سارتر در زندان یعنی ولتر در پاستیل».

دیروز تلفنی با یکی از دوستان صحبت می کردم، ایشان از حال و هوای نمایشگاه کتاب برایم گفت و غرفه ها و کتاب های موجود. پس ازقطع تلفن به صحبت های ایشان در مورد جای خالی فروغ فرخزاد و صادق هدایت فکر کردم. ابتدا عادت به سرکوب، با نیروی ناخودآگاه، مرا موزیانه به سمتی سوق می داد که با خود بگویم خوب این چیزها که عادی است، معلوم است که آنها کتابهای کم مایه مطهری را در بوق و کرنا میکنند و صادق هدایت را سالها پس از مرگش هنوز زندانی میکنند. اما پس از قدری تامل و عبور از فرآیندهای پیچیده ذهنی که هزاران نرون را در یک لحظه کوتاه درگیر میکند، سر از بحث آزادی خواهی و مقایسه جنبش آزادی خواهانه مردم ایران با حرکت های انقلابی فرانسه در آوردم! در ژستی منطقی به خود گفتم چرا باید چنین باشد؟ کی گفته است که این چیزها عادی است؟ چرا باید عادی باشد؟ و بعد از آن گامی فراتر گذاشتم و خطاب به ناخودآگاهم گفتم » جای کسروی و امثال او هم خالی است».

بعضی وقتها در خلال چنین کشمکشهایی که در ذهن ایجاد می شود، غرور کاذبی که ناشی از حصول دست آوردهای کوچک و مقطعی است خورد می شود. اینجاست که با خود می گوییم «چقدر راه درازی در پیش داریم و چقدر تا ایستادن در مقابل دروازه های شهر آزادی راه است»

پانویس از ویکی پدیا:

1- ژنرال دوگل افسر ارتش فرانسه بود. در جنگ اول جهانی شرکت داشت و در نبرد وردون زخمی شد . در جریان جنگ جهانی دوم فرمانده نیروهای فرانسه آزاد شد. پس از جنگ به مقام ریاست جمهوری فرانسه رسید.

در چند دوره که رئیس جمهور بود فرانسه توانست از یک کشور جنگ زده به یکی از کشورهای پیشرفته جهان تبدیل شود . پایه‌گذاری سیاست خارجی مستقل فرانسه بعد از جنگ دوم در برابر فشار آمریکا حاصل سرسختی او بود . جنگ الجزایر و استقلال آن کشور از فرانسه در دوران ریاست جمهوری دوگل رخ داد.

رویدادهای مه ۱۹۶۸ او را از ادامه ریاست جمهوری منصرف کرد و تا آخر عمر در دهکده «کولومبی له دوز اگلیز» به نوشتن خاطرات خود مشغول بود. برخلاف بسیاری از رهبران جهان ، پس از مرگ او خانواده‌اش وضع مالی مناسبی نداشتند.

2- ژان پل سارتر فیلسوف و ادیب فرانسوی در روز ۲۱ ژوئن ۱۹۰۵ به دنیا آمد؛ از پدری که افسر نیروی دریایی بود و مادری که دخترعموی دکتر آلبرت شوایتزر معروف، برندهٔ جایزه صلح نوبل است. پانزده ماهه بود که پدرش مرد. مادر و پدربزرگ اش، او را بزرگ کردند که اولی کاتولیک بارش می‌آورد و دومی سرش را به ریاضیات و ادبیات کلاسیک گرم می‌کرد. در جوانی برای گرفتن مهارت در تدریس فلسفه امتحان داد و رد شد. یک سال گذشت و نتیجهٔ امتحان بعدی در ۱۹۲۹، جایگاه نخست را نصیب او کرد. همین سال است که با سیمون دوبووار آشنا می‌شود؛ دختری که در همان امتحان، نفر دوم شده و فرزند یک خانوادهٔ کاتولیک است. سیمون دوبووار، فیلسوف، نویسنده و فمینیستفرانسوی همراه و همدم مادام‌العمر او بود. آشنایی سارتر و دوبووار، در سال ۱۹۲۹ در مدرسهٔ ممتاز اکول نرمال سوپریور صورت گرفت. سارتر در سال ۱۹۸۰ از دنیا رفت.

3-

سید احمد کسروی تبریزی (۸ مهر ۱۲۶۹، ۲۰ اسفند ۱۳۲۴) تاریخ‌نویس، زبانشناس و پژوهشگر برجستهٔ ایرانی بود. دو کتاب او به نام‌های تاریخ مشروطهٔ ایران و تاریخ هجده‌سالهٔ آذربایجان از مهم‌ترین آثار مربوط به تاریخ جنبش مشروطه‌خواهی ایران است و هنوز به آنها استناد می‌شود.

در کتاب آذری یا زبان باستان آذربایجان کسروی، برای نخستین بار این نظریه را مطرح کرد که زبان تاریخی منطقهٔ آذربایجان قبل از رایج شدن زبان ترکی آذربایجانی که مورخان از آن به نام «آذری» یاد کرده‌اند، زبانی از خانوادهٔ زبانهای ایرانی بوده‌است. این نظریه هنوز مخالفانی میان قوم‌گرایان دارد اما در نزد زبان‌شناسان دنیا به صورت عام پذیرفته شده‌است.[۱]

کسروی در جوانی به کسوت روحانیون شیعه درآمد ولی به دلایلی مدتی پس از رفتن به تهران، عبا و عمامه‌اش را کنار گذاشت و در عدلیه استخدام شد و بعد از مدتی به خوزستان منتقل شد. او مدتی بعد از عدلیه برکنار شده و وکیل دعاوی شد.[۲] کسروی نشریهٔ پیمان (از ۱۳۱۲ تا ۱۳۲۰[۲]) و پس از اشغال ایران و برکناری رضاشاه پهلوی، نشریهٔ پرچم را منتشرکرد و درآن‌ها به ترویج دیدگاه‌های خود دربارهٔ دین و زبان و باورهای ایرانیان پرداخت. کسروی حزب یا جمعیتی نیز تشکیل داد و آن را باهماد آزادگان نامید.[۳]

وی مبلغ «پاک‌دینی» (زدودن خرافات از مذهب) بود.[۴] [۲] کسروی از طرف‌داران سره‌نویسی در زبان فارسی بود [۵] ، تا به جایی که در انتهای کتاب‌هایش لغت‌نامه‌ای برای کمک به خواننده لازم به نظر می‌رسید. البته اکثر این معادل‌هایی که کسروی ساخته بود، بعدها خود به تدریج وارد زبان رایج شدند.

در اواخر عمر، نوشته‌های کسروی بسیار تندتر شد؛ و کتب و نوشتارهایی حاوی حملات شدید به برخی از شاعران فارسی‌گو، بهاییت، صوفی‌گری، شیعه و شیخی‌گری منتشر کرد.

سرانجام احمد کسروی در ساختمان کاخ دادگستری تهران در سکوت دولت و روشنفکران وقت، توسط فدائیان اسلام به اتهام الحاد و ارتداد، با ضربات متعدد چاقو به قتل رسید. قاتلین وی هیچ‌گاه مجازات نشدند.


1 پاسخ برای «نمایشگاه کتاب و جای خالی «کسروی» ها»

  • Dariush

    درود به روان پاکش ما مثل این ا دم هرگز در ایران نداشتیم و نخواهیم داشت روحش همیشه شاد
    کاشکی‌ به اصطلاح روشنفکرا ما در ایران کمی‌ از آو‌ یاد می‌گرفتند آو‌ یک نقد گرایی واقعی در تاریخ ایران بود به هر صورت‌‌ هر بدبختی که میکشیم از دست مذهب و این به اصطلاح روشنفکرا میکشیم

بیان دیدگاه