تن دادن به حکومت دینی به‌جای حکومت سکولار، همچون خوردن گوشت خام است به‌جای گوشت پخته

آدمی وقتی با یک پدیده خوب مواجه می شود، دیگر محال است که پدیده ای که در سطح پایین تر از آن قرار دارد را ترجیح دهد. معیار این خوب بودن انطباق با گزاره های انسانی و در معنی عام، انسانیت است. برای توضیح این مفهوم می توان از گوشت خام و پخته مثال اورد، تصور کنید که در یک منطقه خاص، مردمانی همه گوشت خام می خورند. اگر یک تیکه گوشت پخته به همراه نمک به آنها بدهیم و این طعم را از گوشت تجربه کنند، پس از مدتی دیگر گوشت خام نمیخورند. این البته یک مثال ساده و منحصرا غریزی است که ملاحظات بهداشتی و جنبه احتیاطی در آن دخیل نشده است. در همین مثال، بدون شک آن مردمان بار اول از خوردن گوشت پخته امتناع می ورزند. این طبیعت بشر است که تمایل دارد انچه را که به آن خو گرفته است حفظ کند.اما در صورتی که آن را تجربه کند، از آنجایی که بهتر است، دیگر سراغ گوشت خام خوردن نمیرود. صحبت از نحوه انجام یک عمل است. زحمت پختن گوشت را مزه بسیار بهتری که دارد توجیه میکند، این توجیه در سطحی است که تبدیل به یک نیاز می شود. به این معنی نیست که اگر گوشت را نپزیم نمی شود خورد، بلکه این یک نیاز مشروط به وجود امکانات پختن گوشت است. یعنی اگر امکان پختن گوشت موجود باشد، نمی شود گوشت را نپخته خورد!

حال بیایید جنبه های بهداشتی و فلسفه امنیتی پختن گوشت را هم اضافه کنیم. مثلا آن مردمان را که گوشت خام می خوردند، علاوه بر آشنا کردن با مزه بهتر گوشت پخته، با فواید پختن گوشت و مضرات مصرف خام آن آشنا کنیم. مثلا برایشان شرح دهیم که فلان آدم که مرد، به دلیل مصرف گوشت خام که فلان بیماری را ایجاد میکند جان داده است. در این حالت، حتی آن تعداد از مردمانی که از استثناء ها به شمار می روند و دچار اختلال در ذائقه طبیعی هستند نیز از خوردن گوشت خام پرهیز می کنند و گوشت را پخته مصرف میکنند. این رفتار در جامعه نرمال انسانی بدیهی است!

حکایت نحوه اداره کردن جامعه نیز از چنین منطقی پیروی میکند. حکومت دینی همچون خوردن گوشت خام است. می شود حکومت دینی داشت، اما این تا زمانی است که حکومت سکولار(حکومتی که دین در آن دخالت نمی کند) تجربه نشده باشد. مثلا الان در فرانسه دیگر کسی از حکومت دینی صحبت نمی کند. در آنجا چون گزاره بهتر از اداره جامعه تجربه شده است، دیگر سراغ گزاره قبلی نمی روند. البته این موضوع را هم اضافه کنید که آنها فواید حکومت سکولار و مضرات حکومت دینی را هم میدانند. در مقام مقایسه و در نگاه اول، ما آن مردمانی هستیم که از دور آنها را که گوشت پخته می خورند نگاه می کنیم و فواید آن را از زبانشان شنیده ایم، اما هنوز آن را تجربه نکرده ایم.  از طرفی هنوز خیلی از ما در حال انجام آن مقاومت طبیعی هستیم که اشاره شد.

تا اینجا همه چیز نرمال بود. اما در نظر بگیرید که خوردن گوشت خام در آن مکان مقدس باشد. مثلا آن مردم ادعا می کنند که اینگونه گوشت خوردن را خدایشان توصیه کرده است. این حالت با جامعه ما منطبق است. طبیعی است که در چنین حالتی کار دشوار می شود و متاسفانه ایمان آن مردم باعث می شود که سالها گوشت خام بخورند و مریضی ها و طعم بد آن را با هزار دلیل خود ساخته توجیه کنند.

اما چاره چیست؟ راه حل ساده است اما زمان می برد. قانون فوق برای دیدگاه و نحوه نگرش آدم ها به هستی هم صادق است. به این معنی که اگر آدمی اندیشه ای خوب را تجربه کند، دیگر اندیشه ای که در سطح پایین تری از آن است را نمی پذیرد. اندیشه آزادکه مبتنی بر انسانیت و شعوری بالغ باشد از اندیشه دینی غیرمنعطف که چارچوب سخت بر سر اجرای مناسک خاص دارد، بهتر است. پس طبیعی است که اگر فردی آزاد اندیشیدن را تجربه کند، دیگر دچار صلبیت نمی شود. حال در نظر بگیرید که افراد فواید آزاد اندیشی را درک کرده و آن را تجربه کنند، در اینصورت دیگر آن اندیشه های محدود به خاطرات خواهند پیوست. بنابر این آگاهی از آزاد اندیشی و اینکه افراد در معرض آن قرار بگیرند، گام نخست برای خروج از دایره تقدس است که آن گوشت خام را به ما می خوراند. این طبیعت هستی است که اندیشه های خوب، زندگی های خوب به ارمغان می آورند واین سلسله به هم گره خورده است تا خوبی فراگیر شود.  البته در اینجا لازم است بازهم تاکید شود که منظور از خوبی انطباق با انسانیت است.

قرار گرفتن در معرض آزاد اندیشی و آشنایی با تفکر آزاد و منطقی راه رهایی از دام  تقدس است.


1 پاسخ برای «تن دادن به حکومت دینی به‌جای حکومت سکولار، همچون خوردن گوشت خام است به‌جای گوشت پخته»

بیان دیدگاه