بایگانی برچسب‌ها: سقوط اخلاقیات

مخالفت جدی و عملی با اعدام سیاسی و ایدئولوژیک باید در پایین ترین سطوح جامعه نهادینه شود

موضوع کاملا جدی است. وقتی که صحبت از جان آدمی می شود دیگر جای درنگ و کاهلی نیست. این چه روزگاری است که در این جامعه مردمانی را به دار می آویزند و کسانی در خانه هایشان و یا محل کسب و کارشان هیچ عکس العمل جدی (گرچه درونی ) نشان نمی دهند و در نهایت  می گویند خدا عاقبت همه را به خیر کند! من جملاتی از این مردم شنیده ام که شدیدا تاسف آور است. آیا همه باید فعال سیاسی و یا متفکر و فیلسوف شوند تا دریابند که جان آدمی موضوعی جدی است و ابراز عقیده و یا خط مشی سیاسی نباید منجر به تهدید آن شود؟ این چه حقارتی است که در این جامعه ما دویده است؟ به راستی این همه افت اخلاقیات از چیست؟ وقتی یک راننده تاکسی، یک سبزی فروش، یک آپاراتی، یک زن میانسال خانه دار و یا افرادی از هر قشر دیگری در این جامعه جملات تاسف باری بر زبان می آورند، آب سردی بر پیکره فعالان حقوق بشر و زحمت کشان و نوع دوستان جامعه ریخته می شود.

تصور کنید که چنین جملات بی شرمانه ای از زبان بعضی از افراد جاری میشوند: خوب می خواست سرش به کار خودش باشه بره دنبال یه لقمه نون! هرکی خربزه خورد پای لرزشم باید وایسه، آدم که با حکومت در نمیفته که! خدا خودش رحم کنه، انشالله هرچی صلاح هست همون پیش بیاد! اینا همش بازیه و دعوای قدرته ما چرا خودمون رو خراب کنیم . بعضی ها از این فجیع تر هم سخن می گویند: حقشونه، کی گفته با دم شیر بازی کنن. بزار یه چندتاشونو بکشن که تکلیف روشن بشه دیگه یا زنگی زنگی با رومی رومی. همینه دیگه از قدیم همینجوری بوده اتفاق عجیبی نیست. و البته جملات فجیع دیگری هم به گوش می رسد که بازگو کردنشان شرم آور است.

شرم بر این اخلاقیات و این همه پستی ! سطحی نگری و محافظه کاری تا این حد؟ این چه رسمی است که کار به جایی رسیده است که سعی داریم فقط خودمان را در حاشیه امن قرار دهیم و دیگر برای ما مهم نیست که سر دیگران چه بلایی می آید و چرا؟ این موضوع دقیقا شاهرگ حیات این پلیدی است.این یک هشدار جدی است، اگر چاره اندیشی نشود بلایی که سر این جامعه آمده است آن را به قهقراهایی سوق خواهد داد که برایش  بسیار گران تمام خواهد شد.

اما چاره کار فقط در پرداختن به یک نکته ضروری است. باید به اقشار مختلف جامعه یاد آور شد که اگر آن فرد اعدامی را کشتند روزی تو را هم به خاطر سبزی فروختنت خواهند کشت! اگر الان تو به کمک او نروی فردا او دیگر نیست تا به یاری تو بیاید. شرح این نکته آسان است دوست من و اصلا فکر نکن که دور از ذهن است. وقتی در جامعه ای اصول بشری زیر پا گذاشته شوند قوانین جنگلی حاکم می شوند و وای به حال روزی که با دروغ و فریب آن قوانین جنگلی به قوانین الهی منتسب شوند. اینکه فردی را به دلیل بیان عقیده اش اعدام کنند یک قانون جنگلی است، این یک انحراف از احساس امنیت و آرامش اجتماعی است. حال چه تضمینی دارد که انحرافات دیگری هم در پیش نباشد؟ چه تضمینی هست که روزی همین اعدام برای موارد دیگری که الان شاملش نمیشود به اجرا در آید؟ اگر اکنون قشری در خطر است شاید فردا نوبت شما شود.

تاکی؟ واقعا تا کی باید رنگ عوض کنیم و جنگل مدار تر شویم؟  این دگردیسی ذهنی تا به کی؟ هر انحرافی که ایجاد شود ما باید خودمان را با حاشیه های امن جدید سازگار کنیم و هر بار تعدادی از ما قربانی شوند؟ هیچ فکر نکرده ایم که این روند چه دهشتناک است؟ آیا نباید از ریشه این تمامیت خواهی را کند؟ این سازگاری با حاشیه امن جدید برخواسته از انحراف چه فجایعی که در این جامعه به بار نیاورده است. این همه افت اخلاق و ترسو بودن از کجاست؟ ننگ بر تو که میگویی «من که بهش نگفتم بره خیابون شعار بده» این جمله واقعن ننگین است و تاسف بار و تامل برانگیز.

همه اینها جنبه اجتماعی و مسالمت در همزیستی است. اما بشر دوستی چه می شود؟ عاطفه انسانی چه می شود؟ چرا جان دادن یک انسان در این جامعه طاعون زده عادی شده است؟ هیچ اندیشیده اید که  آن فردی که الان محکوم به اعدام است همسر و فرزند دارد، تا به حال کسی را آزرده نکرده است و مهربان است مثل من و شما کار و کسبی دارد و آرزو و امید به آینده دارد. هیچ فکر کرده اید که او جنایتکار و قاتل  نیست؟چطور می توانید از این انحراف اخلاقی و اجتماعی به راحتی بگذرید و چنین جملات فجیعی بر زبان آورید؟ این یک هشدار جدی است، تداوم بی تفاوتی ما در قبال ظلم وبیداد بر دیگران، جامعه را به سمتی خواهد برد که نوبت خود ما هم خواهد شد.

باید این موضوع به پایین ترین اقشار جامعه رسوخ کند، شرح این انحراف به آن زبان ضروری است و اگر برای نهادینه شدن آن در سطوح پایین تلاش نشود خطر بسیار جدی در پیش است.